رهایی ایران با سیاستی که پایه اش جنگ و جنایت است، یهنی حذف و نابودی هم دیگر. همچین راهی از باطن پوچ و بی معنی است. آزادی از رنج و درد روزگار بستگی به پیدا کردن ایینه انسانیت و آیین هستی دارد که در آن نور چشممان و چهره عشقمان پدیدار شود. پس گزار از جمهوری اسلامی به معنای از بین بردن کسی یا سیستمی نیست، بلکه به معنای گزار از جسم و جسد و جنایت و جنازه است، یعنی رسیدن به عصاره آفرینش، نه فقط به جان، بلکه به روح و نفس جان آفرین…مرحله ای از خلقت به مراتب زلال تر از لجن زار سیاست، دنیایی که چیزی نیست جز نا انسانیت، عدم عشق، و فقر و حقارت ، چاهی بی انتها…قدم اول و آخر، حرف اول و آخر، و تنها هدف برای من به عنوان یک ایرانی، یک فعال حقوق بشر، یافتن و پیوستن به رنگین کمان عشق و کهکشان انسانیت است…نه چرخش درتقویم ولایت و قبرستان قدرت و تابوت فلاکت. زن، زندگی، آزادی برای من سه واژه مختلف نیست، یک نفس و جنبش و حرکت حیاتیست، قیام عشق و رهایی نفس از بدنه زمین و گورستان زمان…